در بازی بل و چفته، اگر بل را با چفته طوری بزنند که طرف مقابل بتواند آن را در حال حرکت در هوا بگیرد، این عمل را بل دادن گویند. رجوع به بل و بل گرفتن شود
در بازی بل و چفته، اگر بل را با چفته طوری بزنند که طرف مقابل بتواند آن را در حال حرکت در هوا بگیرد، این عمل را بل دادن گویند. رجوع به بل و بل گرفتن شود
رها کردن. واگذاشتن. واگذار کردن. سر دادن. (یادداشت مؤلف) : عشق بر دل قرعه زد چون دل نصیب او رسید راه پیش او گرفتم دل به او دادم یله. مسعودسعد. ، تکیه دادن. تکیه کردن. به درازا به پشت تکیه به جایی نرم کردن. بر متکا یا مبل یا صندلی یله دادن، یعنی: تکیه دادن. لم دادن. لمیدن. در حال استراحت کامل به چیزی تکیه دادن. (از یادداشت مؤلف) ، بی کار و بی عار شدن. (ناظم الاطباء)
رها کردن. واگذاشتن. واگذار کردن. سر دادن. (یادداشت مؤلف) : عشق بر دل قرعه زد چون دل نصیب او رسید راه پیش او گرفتم دل به او دادم یله. مسعودسعد. ، تکیه دادن. تکیه کردن. به درازا به پشت تکیه به جایی نرم کردن. بر متکا یا مبل یا صندلی یله دادن، یعنی: تکیه دادن. لم دادن. لمیدن. در حال استراحت کامل به چیزی تکیه دادن. (از یادداشت مؤلف) ، بی کار و بی عار شدن. (ناظم الاطباء)
دادن گندم و جو و ارزن و امثال آن. دادن غله. غله کردن، کرای سرای و کلبه و کاروانسرا و جز آن را دادن. رجوع به غلّه شود: فراز گنبد سیمینش بنشستم به کام دل ز زر و سیم گنبدرا به کام او دهم غله. عسجدی. - غله بازدادن، سود دادن. بهره مندکردن: صحبت چو غله نمیدهد باز جان در غله دان خلوت انداز. نظامی
دادن گندم و جو و ارزن و امثال آن. دادن غله. غله کردن، کرای سرای و کلبه و کاروانسرا و جز آن را دادن. رجوع به غَلَّه شود: فراز گنبد سیمینش بنشستم به کام دل ز زر و سیم گنبدرا به کام او دهم غله. عسجدی. - غله بازدادن، سود دادن. بهره مندکردن: صحبت چو غله نمیدهد باز جان در غله دان خلوت انداز. نظامی
مراسم چهلم مرگ کسی را بوسیلۀ اطعام مساکین بجا آوردن. اطعام کردن چهل روز پس از مرگ کسی. مشروبات و مأکولات دادن به فقرا و مساکین و دیگر اشخاص در روز چهلم مرگ عزیزی یا بزرگی. چله گرفتن و مراسم چهلم مرده را برگزار کردن. و رجوع به چله و چله گرفتن شود
مراسم چهلم مرگ کسی را بوسیلۀ اطعام مساکین بجا آوردن. اطعام کردن چهل روز پس از مرگ کسی. مشروبات و مأکولات دادن به فقرا و مساکین و دیگر اشخاص در روز چهلم مرگ عزیزی یا بزرگی. چله گرفتن و مراسم چهلم مرده را برگزار کردن. و رجوع به چله و چله گرفتن شود